تیم نقطه ویرگول امکان دانلود رمان گمشده در غبار را برای شما عزیزان فراهم نموده است.
مشخصات رمان به شرح زیر است:
داستان شبیه واقعیت های زندگیست..
عشق, شرم و حیا, مشکلات و اتفاقات بد که پستی و بلندیهای زندگی را به نمایش میکشد.
سلمان کنار تاقچه می ایستد و در اینه خود را می نگرد.
سپس برس را برداشته و موهایش را مرتب می کند.
مادرش کنار میز چوبی که در گوشه ای از اتاق قرار دارد و قوری و سماورش را روی ان نهاده نشسته است
و به دو قاب عکس چوبی که در طرفین آینه روی تاقچه نهاده شده می نگرد.
سپس نگاهش را به سلمان می دوزد و در حالی که سینی چای را از زمین برمی دارد می پرسد:
– یه چایی دیگه واست بریزم؟
سلمان از اینه مادر را می نگرد و سپس به جانب او برمی گردد.
– نه مادر دیگه باید برم. به چیزی احتیاج نداری؟
-نه دستت دردکنه.
– پس من رفتم.
– برو به امان خدا. مواظب خودت باش.
– چشم مادر. خداحافظ.
– به سلامت.
مادر چند قدم تا دم در دنبالش می رود. سلمان در را می گشاید و خارج می شود.
مقابل در کفش هایش را به پا می ند و به طرف در حیاط حرکت می کند، آن را می گشاید و خارج می شود.
در کوچه چند عابر در حال عبور هستند.
پسر نوجوانی سوار بر دوچرخه اش از سمت مقابل می آید.
به سلمان سلام می کند، سلمان پاسخش را می دهد و رد می شود.
در انتهای کوچه به سمت چپ می پیچد.
از پیاده رو عبور کرده و مقابل یک قنادی می ایستد.
دستگیره را فشار می دهد که وارد شود.
در همان لحظه زنی به همراه بچه اش با در دست داشتن دو چعبه شیرینی قصد خروج را دارند.
سلمان کنار رفته تا زن خارج شود. ان گاه داخل می شود.
قنادی خلوت است. یکسره به جانب شیرینی فروش که پشت یخچال ایستاده می رود.
– سلام عرض شد اقا.
– سلام به روی ماهت. حالت چطوره
– قربون شما. شما چطورین؟ خانواده خوبن؟
– به مرحمت شما. دعاگو هستن.
– کار و کاسبی چطوره رحیم اقا.
– بدک نیست. شکر. چیزی می خواستی؟
– بله با اجازه تون.
– خواهش می کنم. در خدمتم.
– دو کیلو از همونی که همیشه می برم.
– ای به چشم.
رحیم جعبه ای برداشته و شیرینی ها را درون ان می چیند.
جعبه را در ترازو گذاشته و وزن می کند و جعبه را می بندد.
– اینم از این، خب دیگه امر دیگه ای نبود؟
– عرض دیگه ای ندارم.
دانلود رمان سیستم خون آشامی من