میخوام بنویسم از یه جفت دل که گشتن و گشتن تا به هم رسیدن. شاید هیچ کدوم به ته خط فکر نمیکردن! داستان من داستان یه جفت دله که فاصلشون از اینجا تا آسمونه. یه دل که دریای محبت و از خود گذشتگیه و دلی که نفوذ ناپذیر و سراسر غرور و سردیه مثل سنگ!
یگانه دختر یتیمی هستش که پیش خانواده ی خوبی زندگی می کنه. پسر خانواده شهاب، دچار بیماری اعتیاد هستش و همین مسئله خانوادش رو حسابی ناراحت کرده. مادر شهاب روی حساب محبت های بی دریغی که به یگانه کرده، ازش می خواد به خونه ی شهاب بره و ازش پرستاری کنه…
آنید کیان دانشجوی مهندسی کشاورزی؛ یک دختر شمالی که کرج درس میخونه. به خاطر توصیهی یکی از استادها که پیشنهاد داده بود که برای بهتر یادگیری درس بهتره کار عملی انجام بدن و به طور مستقیم روی گل و گیاه کار کنن. بنا به عللی آنید تصمیم میگیره که به عنوان یه پرستار برای یه خانم سالمند توی یه خونهی بزرگ کار کنه که بتونه از باغش برای یادگیری رشتهاش استفاده کنه...
دختر نوزده سالهای تنها؛ دختری که پدرش روش شرط بندی میکنه و توسط اون به یه غریبه فروخته میشه. مادرش رو از دست داده و هیچ پناهی نداره...
دختری که توسط ناپدری و برادرش همیشه مورد آزار و اذیت و زورگویی قرار گرفته، یه روز تو رستورانی که کار میکنه مرد خوشتیپ و ثروتمندی میبینه. طی یه سری اتفاقات، اون مرد افسون رو به دختر خوندگی میپذیره و…
پانته آ که عاشق کیارشه اما کیارش به خواهرش پریسا علاقه منده و برای خواستگاری از پریسا پا به خونهی اونها میذاره ولی طی جریاناتی کیارش مجبور میشه که پانته آ رو به عقد خودش در بیاره و…
دوتا دخترن که شـــر و شــیطــون و از قضا پــلــیس این دو نفر قراره با دوتا سرگرده جیگر طــلا برن ماموریت حالا تو این ماموریت کلی میزنن تو سر و کله هم ولی تو این بین عشق ذره ذره تو وجودشون نفوذ میکنه اما دست سرنوشت میزنه و نگار و آریا...
نادیا که البته نانادی صداش میکنن همه، خدای تقلبه. کل چهار سال دبیرستان رو با تقلب به انتها رسونده انقدر حرفه ای که تا به حال سابقه تقلب گرفتنه ازش رو هیچ بنی بشری به چشم ندیده اما از بد روزگار بالاخره دستش برا یه نفر رو میشه و این سراغاز یه تنفر عمیق و شاید در انتها…